پس از گذشت بیش از یک سال از دستورات ماندن در خانه ناشی از بیماری همه گیر، مخاطبان مشتاق هستند تا به سینماها بروند و در اتاقی تاریک با صفحه نمایش بزرگتر از حد معمول و صدایی پررونق دوباره متحد شوند. همانطور که سینماها به آرامی باز می شوند، استودیوها با خوشحالی عناوین خود را برای آماده شدن برای راه اندازی تابستانی پر سود و هیجان انگیز منتشر می کنند. آیا «Hitman Wife’s Bodyguard» اکشن را آغاز خواهد کرد؟
در «بادیگارد هیتمن» در سال 2017، در حالی که شهرت او پس از تحویل دردناک ناموفق یک مشتری برجسته ژاپنی از بین رفت، مایکل برایس (رایان رینولدز) مامور حفاظت سه گانه برای استخدام به محافظ درجه دو تنزل یافت و پیشنهاد اینترپل را پذیرفت. برای اسکورت یک قاتل بین المللی، داریوس کینکید (ساموئل ال جکسون)، از منچستر تا لاهه. این دو نفر ناسازگار مجبور شدند با نتایج کمدی و اکشن کینه خود را کنار بگذارند. با این حال، با وجود سونیا (سلما هایک) محبوبش که اکنون پشت میله های زندان قرار دارد، کینکید حاضر بود برای آزادی او هر کاری انجام دهد، حتی اگر به معنای به خطر انداختن جان خود باشد.

با شروع این فیلم، برایس هنوز در فکر از دست دادن وضعیت سه گانه A خود است، و به شدت توسط درمانگرش (که توسط کارولین گودال به تصویر کشیده شده است) تشویق می شود تا اسلحه های خود را کنار بگذارد و به یک تعطیلات آرام و آرام ایتالیایی در کاپری برود. همانطور که یک موسیقی متن بلوگرس در پسزمینه پخش میشود، مشخص میشود که تعطیلات او زمانی کوتاه خواهد بود که سونیا اسلحههای آتشین به نظر میرسد، این بار مایکل را برای کمک به نجات داریوش دعوت میکند. در نهایت، این سه نفر توسط مامور اینترپل بابی (فرانک گریلو) مجبور می شوند تا دستگاهی را که در اختیار یک جنایتکار به نام ارسطو (آنتونیو باندراس) است، که می خواهد به عنوان انتقام از تحریم های اقتصاد یونان، تمام اروپا را به خاموشی بکشاند، ردیابی کند.
بادیگارد همسر هیتمن نه به اندازه فرنچایزهای موفقی مانند اتان هانت یا جیمز باند، با تمسخر تمام این فرضیه بین المللی جاسوسی/قاتل و در عین حال که از جذابیت سه ستاره محبوب هالیوود استفاده می کند: هایک، جکسون، رشد می کند. و رینولدز. همه استعداد فوقالعادهای دارند که مسخرهسازی را به سطحی کاملاً جدید برسانند، یکی مملو از کلمات چهار حرفی که «دهانی نیازمند جنگیری» را ایجاد میکند، آمیخته با جسمانی بسیار زیاد که هایک را شبیه یک انتقامجوی MCU و شوخ نشان میدهد. دیالوگی که بیشتر بداهه به نظر می رسد تا فیلمنامه.
رینولدز بار دیگر ثابت میکند که چرا در فیلمهای اکشن-هیجانانگیز طنز با همان فرمان و شجاعت کمدی پیشرفت میکند که به افرادی مانند ویل فرل، آدام سندلر و بن استیلر مشاغل طولانی مدت داده است. جکسون یک اسطوره سینمایی ناخوانده است که مالکیتش از فحش دادن تا حدی که آن را شبیه زبانی کاملاً متفاوت با کمی شکر و ادویه می کند، صرف نظر از اینکه در چه فیلم و ژانری است، همیشه سرگرم کننده است. با این حال، لذت واقعی تماشای فیلم است. اتحاد مجدد بین باندراس و هایک. پس از گذشت بیش از 20 سال، شیمی آنها هنوز هم به همان اندازه قابل لمس و هیجان انگیز است که در موفقیت رابرت رودریگز "Desperado". میتوانستم تمام فیلم حول محور داستانهای تلفیقی آنها بچرخد.
نگرش بیمعنای هایک در زندگی واقعی به سونیا تبدیل میشود و او را به زنی روی پرده تبدیل میکند که برای هیچکس در مضیقه نیست. توانایی او در نگه داشتن خود با پسرها، لگد زدن به لب به لب و نام بردن در صحنه های دعوا، باعث می شود هر بار بیشتر بخواهید. پیچ و تاب اضافی اضافه شدن مورگان فریمن به عنوان پدر برایس (بادیگاردی برنده جایزه به تنهایی) که به طور همزمان با حال و هوای پدرانه نادیده گرفته می شود نیز هیستریک است. همچنین چند تکان هوشمندانه به نسخه اصلی وجود دارد که این زوج توسط راهبهها احاطه شدهاند، استفاده سونیا از کلمه «cucaracha» که به داریوش اشاره دارد، گلولههایی که هر دو ثانیه یکبار پرواز میکنند، و ضربه لیونل ریچی «Hello» به عنوان آهنگ تم قاتل و همسرش
به کارگردانی پاتریک هیوز، این کمیک بوک ماجراجویی جاسوسی انرژی، به طرز فوقالعادهای توسط فیلمبردار تری استیسی گرفته شده است و فیلمنامه آن با دیالوگهای خاردار از تام اوکانر، براندون مورفی، و فیلیپ مورفی ساخته شده است. . واقعاً وقت آن است که یک فصل فیلم تابستانی دوباره شروع شود.
نظرات شما عزیزان:
|